عضو شوید



:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



به سلامتی رفیقی که از پشت خنجر می خوره بر میگرده می گه اشکال نداره رفیق میدونم اشتباهی بود

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 31
بازدید دیروز : 4
بازدید هفته : 280
بازدید ماه : 317
بازدید کل : 175729
تعداد مطالب : 144
تعداد نظرات : 136
تعداد آنلاین : 1

Alternative content


دریافت کد پیغام خوش آمدگویی

آمار مطالب

:: کل مطالب : 144
:: کل نظرات : 136

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 0

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 31
:: باردید دیروز : 4
:: بازدید هفته : 280
:: بازدید ماه : 317
:: بازدید سال : 10373
:: بازدید کلی : 175729

RSS

Powered By
loxblog.Com

داستان کوتاه خدا و آرایشگر
جمعه 16 شهريور 1393 ساعت 13:2 | بازدید : 383 | نوشته ‌شده به دست سوار تنها | ( نظرات )

مردي براي اصلاح سر و صورتش به آرايشگاه رفت در بين کار گفت و گوي جالبي بين آنها در گرفت.


آنها در مورد مطالب مختلفي صحبت کردندوقتي به موضوع خدا رسيد


آرايشگر گفت: من باور نمي کنم که خدا وجود دارد.


مشتري پرسيد: چرا باور نمي کني؟


آرايشگر جواب داد: کافيست به خيابان بروي تا ببيني چرا خدا وجود ندارد؟ شما به من بگو اگر خدا وجود داشت

اين همه مريض مي شدند؟ بچه هاي بي سرپرست پيدا ميشد؟ اگر خدا وجود داشت درد و رنجي وجود داشت؟ نمي

توانم خداي مهرباني را تصور کنم که اجازه دهد اين همه درد و رنج و جود داشته باشد.

مشتري لحظه اي فکر کرد اما جوابي نداد چون نمي خواست جر و بحث کند. آرايشگر کارش را تمام کرد و

مشتري از مغازه بيرون رفت به محض اينکه از مغازه بيرون آمد مردي را ديد با موهاي بلند و کثيف و به هم

تابيده و ريش اصلاح نکرده ظاهرش کثيف و به هم ريخته بود.

مشتري برگشت و دوباره وارد آرايشگاه شد و به آرايشگر گفت:ميدوني چيه! به نظر من آرايشگرها هم وجود

ندارند.

آرايشگر گفت: چرا چنين حرفي ميزني؟ من اينجا هستم. من آرايشگرم. همين الان موهاي تو را کوتاه کردم.

مشتري با اعتراض گفت: نه آرايشگرها وجود ندارند چون اگر وجود داشتند هيچکس مثل مردي که بيرون است با

موهاي بلند و کثيفو ريش اصلاح نکرده پيدا نمي شد.

آرايشگر گفت: نه بابا! آرايشگرها وجود دارند موضوع اين است که مردم به ما مراجعه نميکنند.

مشتري تاکيد کرد: دقيقا نکته همين است. خدا وجود دارد. فقط مردم به او مراجعه نميکنند و دنبالش نمي گردند.

براي همين است که اين همه درد و رنج در دنيا وجود دارد.!

 



:: برچسب‌ها: داستان خدا و آرایشگر ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

تعداد صفحات : 6
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 6 صفحه بعد